همدم وهمراز همیشگی ام!کاش بهار را به دلم راه می دادی ودریچه قلبم را به روی شکوفه اهی بهاری می گشودی ومانع ترکیدن بغضم می شدی کاش غم را از نگاهم می خواندی و از تبسم تلخ لبهایم راز درونی ام را بر ملا می ساختی.ای کاش همچون گذشته شانه هایت مرهم هق هق گریه های بی پایانم بود وسینه پاکت صندوقچه رازهای درونم ای کاش چادر شب دوباره بر شهر گسترده می شد و خواب همه چشم ها را بر می گذاشت تا هیچ کس شاهد گریه های من بر شانه های تو نباشد